سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نودهشتیا

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رمان اشتباه نبودم نودهشتیا

Negar_20201123_100756.png

نام رمان: اشتباه نبودم
نویسنده: زینب رستمی(سارا)
ژانر: عاشقانه، اجتماعی 
ساعت پارت گذاری: نامعلوم
هدف: زندگی محل امتحان است! خوشبختی‌های کوچک زندگی همان اتفاق‌های بزرگ‌اند. باید خدا را با تمام وجود حس کنی تا بدانی تو هیچ‌وقت تنها نیستی و نخواهی ماند.

خلاصه: خانه ما پر از صمیمیت است؛ البته فقط برای کسانی که از بیرون تماشا می‌کنند! درست مثل یک اقیانوس، آدم‌ها می‌بینند، ذوق و شادی می‌کنند؛ اما نمی‌دانند چه خطراتی در این پهنه آبی است! سال‌ها به انتظار لبخندی پر مهر، نوازشی از جنس محبت، جشن تولدی هر چند کوچک و... نشسته‌ام! همه چیز از آن سفر شروع شد. سفری که قرار بود پر از حس دلپذیر باشد، ابتدایش بود اما انتهایش با اتفاقی آنی به هم ریخت!

مقدمه: دامی زهراگین؛ پیچیده بر جسمی ضعیف و ناتوان! دامی جان‌گیر از دستان نزدیک‌ترین فرد زندگی در جدال سرنوشت!
دختری که مدام صدای مردی همچون ناقوس مرگ در سرش تکرار می‌شود. مقصر تویی، تو گناه‌کاری بیش نیستی!
می‌پرسد، آیا مرتکب اشتباه شدم؟ خودش هم نمی‌دانست اما؛ باید باور داشت که زندگی زیباست مگر در منجلاب تنهایی و مشکلات متعدد.

 

بخشی از رمان:

(هو المعشوق)

صدای زنگ آیفون دیوانه‌ام کرده بود، انگار کسی در این خانه نبود تا لطفی کند و در را بگشاید. به هر حال نه کسی مرا آدم فرض می‌کرد نه برایش مهم بودم! سکوت خانه هراسی به دلم انداخت و مثل خوره روحم را می‌آزرد. تنها در خانه بودم و قطعاً کسی که زنگ را می‌فشرد، از خانواده‌ام نبود، به طرف آیفون رفتم. تصویر پسری که پشت به من ایستاده بود، حتما عرشیا دوباره فراموش‌کار شده. نفس حبس شده‌ام را با خیالی راحت رها کردم.
دکمه آیفون را فشردم، اما انگار قصد باز شدن نداشت. چطور عرشیا با خود کلید نبرده بود؟ به ناچار از پله‌ها پایین و از حیاط گذشتم.
نفسی گرفتم و در را باز کردم؛ اما در کمال تعجب به جای عرشیا، با پسر غریبه‌ای روبه‌رو شدم. جا خوردگی در چهره‌ام را کامل حس کردم چه برسد به فرد روبه‌رویم!
خوش قیافه بود، چشمان قهوه‌ای او به دلم نشست، همین‌طور پوست گندم‌گونش! کمی از عرشیا بلند‌تر بود. لبم را به دندان گرفتم و سرم را زیر انداختم.
وقتی سکوتم را دید انگار که با واقعه‌ی عظیم روبه رو است با تردید گفت:«عرشیا خونه نیست؟»
به سختی زبان باز کردم.
- نه، نیست.

 

مطالعه‌ی رمان اشتباه نبودم